در هر رشته ای، برخی کلمات و اصطلاحات پر کاربردی وجود دارند که در طی سالیان سال استفاده بین شاغلان اون رشته، جنبه ی قراردادی پیدا کرده اند و افراد شاغل در این رشته ها پذیرفته اند که برای اشاره به به چیزی خاص و یا توصیف دقیق یک عمل از این کلمات و تعابیر استفاده کنند بعوان یک مثال برنامه نویسان به ایرادات برنامه نویسی در برنامه ها باگ (bug) می گویند؛ که جالب اینجاست که لغت bug به معنای ه می باشد و تقریبا می توان گفت هیچ ربطی به ایرادات و اشکلالات برنامه نویسی در یک نرم افزار ندارد! اما در بین تمام برنامه نویسان این کلمه رایج است و از آن استفاده می شود و جنبه ی قراردادی دارد. شاید جالب باشه براتون که بدونید در زمان کامپیوتر های که با لامپ خلاء کار میکردند (ترانزیستوری نبودند) اولین بار یک ه با رفتن به داخل کامپیوتر باعث شد که کار کامپیوتر مختل شود و محاسبات را به اشتباه انجام دهد! و از اینجا بود که واژه باگ در رشته کامپیوتر بین برنامه نویسان رواج پیدا کرد.
در این مطلب قصد داریم در مورد برخی از پرکاربردترین های این کلمات در رشته تدوین و کارگردانی پردازیم که بنده فکر می کنم این اصطلاحات در رشته کارگردانی از بقیه رشته ها بیشتر باشد. برخی از این کلمات عبارتند از کلاکت، فوتیج، سکانس، سن یا پلان، نما، کلیپ، fade ،dissolve، برش یا کات، جامپ کات، مچ کات و… که به توضیح مختصر هر یک از آن ها در زیر می پردازیم.
کلاکت، تخته ایست برای ثبت مشخصات سکانسی که فیلم برداری می شود. در این تخته شماره ی سکانس و صحنه و شماره برداشت و… ثبت می شود و بعد آن را جلوی تمام دوربین ها می گیرند و بهم می زنند تا صدایی تولید کند! دلیل استفاده از کلاکت تنها به خاطر راحتی کار تدوین گر می باشد. در ساخت یک فیلم سینمایی ترتیب سکانس ها ممکنه اصلا رعایت نشه یعنی اول سکانس اخر رو بسازند بعد اول و… حالا فرض کنید هر سکانس با چند دوربین فیلمبرداری شده بعد موقع تدوین معلوم نیست کدوم تصویر مال کدوم سکانس و کدوم قسمت فیلم هستش! با اطلاعاتی که روی کلاکت نوشته شده کار تدوین گر آسان تر می شود و همچنین صدای به هم خوردن کلاکت نقطه ای است که صدا و تصویر باهم هماهنگ یا در اصطلاح سینک یا مچ می شوند؛ در تدوین چند دوربینی یا Multi Camera برای سکانس هایی که با چند دوربین فیلم برداری شده صدا و تصویر به این شکل با هم هماهنگ می شوند. در شکل زیر تصویری از کلاکت را می بینید.
فوتیج به هر تصویری گفته می شود که در فرآیند فیلم برداری ایجاد شده و هنوز تدوین نشده باشد. و در واقع به مواد خام یا تصاویر خامی که تدوین گر با آنها کار می کند فوتیج نام دارد. مواد خام یا تصویر خام به تصویری گفته می شود که هنوز تدوین نشده باشد.
البته رندر های انیمیشنی هر چند جزو مواد خام یا تصاویر خام باشند اما فوتیج نیستند و فوتیج تنها تصاویر خامی است که در فرایند تصویربردای با دوربین تولید شده است.
تعدادی نما (پلان یا سن) های مرتبط به هم که روابط نزدیکی با هم دارند و موضوع واحدی را بیان می کنند و در یک لوکیشن یا محل باشند.
سِن یا پلان کوچکترین واحد در فیلمبردای و سینما می باشد که از زمان شروع کردن فیلمبرداری (یعنی زدن دکمه شاتر دوربین) تا قطع کردن آن را می گویند. به سن یا پلان ممکن است نما نیز گفته شود اما نما بیشتر برای زاویه و حالت تصویر برداری در بین فیلمساز ها به کاربرده می شود.
به زاویه ی دوربین در فیلمبرداری نما یا شات می گویند. البته همانطور که گفته شد نما و سن و پلان هر سه یک معنی را می دهند از زمان شروع شدن فیلمبرداری تا پایان آن می باشد اما کلمه نما در اصطلاح به زاویه دوبین و چگونگی فیلمبرداری گفته می شود.
خطوط رنگی عمودی و زخیم که در اول نوار ضبط می شوند. برای تست رنگ در مانتیتور و اگر همراه با صدا باشد تست صدا هم می باشد. (مانند تصویر زیر)
کلیپ را تقریبا اکثرا همه می شناسیم. هر تکه فیلم کوتاهی را کلیپ می گویند. البته جالب است بدانید که خود کلمه کلیپ در انگلیسی به معنای کوتاه ممی باشد و در رشته سینما برای قطعه فیلم و وئیدئو های کوتاه گفته می شود.
حذف خانگی مقدار حاشیه ای است که موقع پخش تصاویر در تلوزیون از بین می رود. (مخصوصا اگر تلوزیون خیلی قدیمی باشد صفحه تخت نباشد)
تدوین گر باید حواسش به این حاشیه ها باشد متنی رو در گوشه های تصاویر بطوری قرار نهد که در تلوزیون معلوم نباشد.
فرض کنید با دو دوربین از نشستن فردی فیلمبرداری می کنیم (دو پلان و یا نما از یک سوژه) هنگام نشستن او روی صندلی و در حین نشستن به دوربین دیگر کات یا برش می زنیم و بقیه تصویر را از دوبین دوم می بینیم این کار را در اصطلاح، مچ کات یا برش هماهنگ می گویند.
جامپ کات در اصل یک حرکت و کار غیر حرفه ای در تدوین هستش و معولا استفاده نمیشه و توصیه نمی شه و بیشتر تازه کار ها در تدوین این کار را انجام می دهند اما خیلی از افراد ماهر هم بودن تونستن با این جامپ کات ها اثرات زیبایی رو خلق کنند به هر حال هنر همینه دیگه…
مثال قبل رو که برای مچ کات زدیم رو در نظر بگیرید، فرض کنید حالا وسط نشستن اون فرد کات می زنیم به نمای بعدی که اون فرد ایستاده باشد! کلا یک کات اشتباه که در مثلا در صحنه ی اول سوژه به یک صورت ایستاده و در صحنه بعد اون تغییر کرده رو جامپ کات گفته می شود. اگر مثلا تو تصویر یک نفر با حالت dissolve غیب شد یعنی آرام آرام محو شد مثل روح این جامپ کات هستش.
اگر بعد از این نما بلافاصله نمای بعدی پخش بشه را کات می گوییم. در کات بیننده متوجه تعویض نما نمی شود البته در صورتی که کات به درستی انجام شود و نرم باشد و در dissolve و فید بیننده متوجه تغییر نما خواهد شد.
چسباندن دو نما به هم بطوری که تصویر اول تو تصویر دوم محو بشود و بصورت تدریجی ازاین نما به اون نما منتقل شویم.
فید محو تدریجی و رفتن به صفحه ی سیاه (حتما توی فیلم ها دیدید که تصویر سیاه می شود و بعد نمای بعدی یا سکانس بعدی نمایش پیدا می کند) یکی از استفاده های فید موقعی است که می خواهیم گذر زمان را نشان دهیم. به عمل رفتن تصویر به صفحه ی سیاه (پرده ی سیاه) fade out و از صفحه ی سیاه به فیلم یا تصویر را fade in می گویند. در فید اوت تصویر به ارومی سیاهی می رود و سپس با فید این از سیاهی به تصویر و یا فیلم خواهیم آمد.
سیاهی بالا و پایین تصویر در فیلم ها را اسکوپ می گویند. این اتفاق یخاطر هم اندازه نبودن تصاویر با صفحه نمایش هاست! مثلا تصویر در سینما بصورت عریض و یا wide screen و یا با نسبت تصویر (16:9) می باشد و اگر بخواهیم این تصاویر فیلم های سینمایی را در تلوزیون یا صفحه نمایشی که صفحه ای مربعی شکل یا (4:3) دارد نمایش بدهیم مجبور به کوچک کردن تصویر به یک نسب می باشیم به طوری که تصویر به اصطلاح دفورمه (ِDeformed) نشود، در نتیجه بعد از کوچک کردن تصویر بدون دفرمه شدن و پخش در تلوزیون، بالا و پایین تصویر سیاه و یا در واقع خالی می ماند. سیاه بودن بالا و پایین بهتر از دفورمه و یا کشیده شدن (دراز شدن) تصاویر است.
البته برخی ها هم برای زیبایی کار و قشنگی این کار را می کنند یعنی بالا و پایین تصویر رو crop می کنند و الکی بالا و پایین تصویر را سیاه می کنند و حالت سینمایی بهش می دهند
بریدن قسمتی از طول و عرض تصویر را crop کردن می گویند.
درباره این سایت